حکايت مرد اسیر و شاه
در يكى از جنگها، عدهاى را اسير كردند و نزد شاه آوردند. شاه فرمان داد تا يكى از اسيران را اعدام كنند. اسير كه از زندگى نااميد شده بود، خشمگين شد و شاه را مورد سرزنش و دشنام خود قرار داد كه گفته اند: هر كه دست از جان بشويد، هر چه در دل دارد بگويد.
وقت ضرورت چو نماند گريز
دست بگيرد سر شمشير تيز
منبع:http://saeed-askari2.blogfa.com/post/558
تاريخ : سه شنبه بیست و سوم آذر ۱۴۰۰ | 12:51 | نویسنده : طاها |